Friday, August 8, 2008

خرقه پوشی من از غایت دین داری نیست

من که از آتش دل چون خم می در جوشم
مهر بر لب زده خون می‌خورم و خاموشم
قصد جان است طمع در لب جانان کردن
تو مرا بین که در این کار به جان می‌کوشم
من کی آزاد شوم از غم دل چون هر دم
هندوی زلف بتی حلقه کند در گوشم
حاش لله که نیم معتقد طاعت خویش
این قدر هست که گه گه قدحی می نوشم
هست امیدم که علیرغم عدو روز جزا
فیض عفوش ننهد بار گنه بر دوشم
پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت
من چرا ملک جهان را به جوی نفروشم
خرقه پوشی من از غایت دین داری نیست
پرده‌ای بر سر صد عیب نهان می‌پوشم
من که خواهم که ننوشم بجز از راوق خم
چه کنم گر سخن پیر مغان ننیوشم
گر از این دست زند مطرب مجلس ره عشق
شعر حافظ ببرد وقت سماع از هوشم

پی نوشت: بعضی وقتا حافظ واقعا حسب حال آدم رو میگه ها، اونم به بهترین وجه!

Thursday, May 29, 2008

روزانه

* فرت فرت برقمون 2 ساعت دو ساعت میره. هم خونه هم محل کار
** مثل اینکه دنیا برعکس شده! دخترا تو خیابون به پسرا تیکه میندازن!

Friday, May 23, 2008

دیشب تو صف پمپ بنزین یه پسر حدود 14 ساله اومد کنار ماشین گفت جوراب میخری؟ پرسیدم چند ؟ گفت 2500 تومن. من با خودم گفتم اگه بخوام 2500 بدم، میرم از یه جای حسابی یه جوراب حسابی میخرم! گفتم نه مرسی. یهو گفت شب جمعه س بخر دیگه. خلاصه دیدم خوشحال میشه، منم که جوراب لازم دارم. گفتم دو تومن بده گفت دو و سیصد، منم گفتم باشه. همینجوری یهو با خودم گفتم بذار خوشحال بشه گفتم نمیخواد بقیه ش رو بدی، گفت نه بیا الآن میخوایی بنزین بزنی. آخر سربعد کلی تعارف با هر زور و ضربی شده 200 به ما برگردوند. با خودم گفتم چه مرامی داره، خوشم اومد، یه کمی هم از خودم بدم اومد.
نگید خله، چقدر با خودش حرف زده!


Sunday, March 30, 2008

مردان آهنین

رفتم تو نخ این داوران مسابقه مردان آهنین و حرفهایی که میزنن: ء
آین آیتم بلند کردن ماشینه که متراژش 20 متره و تایمش 60 ثانیه س. هرچی اینا کلمه انگلیسی استفاده کنن عیب نداره ولی یه سردار یا فرمانده یا مجری اگه همچین لغاتی رو به زبون بیاره واویلا! ء
تو این آیتم ورزشکار باید تو حرکت زور بزنه. ء
شبی یک دونه از این صوتی های تر و تمیز میدن هرکدومشون. ء
خداحافظی آخرش هم خیلی با نمکه: از مردم تشکر میکنم و خداحافظ تا فردا! ء
انصافا خیلی با حالن جفتشون. میشینم آخر شبی نگاه میکنم میخندم.ء

Saturday, March 8, 2008

بیایین تو این سال نو آدم بشین...

فکر کنم بهتره یه دستی به سر و گوش اینجا بکشیم. از بقیه هم دعوت میکنم بیان.

Tuesday, November 13, 2007

گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟
شیرین من، برای غزل شور و حال کو؟

پر می زند دلم به هوای غزل، ولی
گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟

گیرم به فال نیک بگیرم بهار را
چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟

تقویم چارفصل دلم را ورق زدم
آن برگهای سبِز سرآغاز سال کو؟

رفتیم و پرسش دل ما بی جواب ماند
حال سؤال و حوصله قیل و قال کو؟

از زنده یاد قیصر امین پور

Tuesday, September 11, 2007

.

با من صنما
دل یکدله کن
گر سر ننهم
انگه گله کن!

*
"اول همکار شدیم بعد دوست بعد صمیمی با هم خوندیم برا ارشد خودم خبر قبولی هردمون و بهش دادم قرار بود ... الان تو بیمارستان با GCS 4. حالش خیلی بده حال منم! کاش وبلاگ داشتم!"

از درد دل های یک شاهزاده

خوب من به جات گفتم هرچند تقلبیه

شما هم براش دعا کنید
*
"دلم شکسته تر از شیشه های شهر شماست
شکسته باد کسی کاین چنینمان می خواست
..
اگرچه باغچه ها را کسی لگد کرده
ولی بهار فقط در تصرف گل ها ست"

*

امروز برا اولین بار سر یه مریض داد زدم. بلند.
وقتی اومد تو از خودم خجالت کشیدم
مسن بود با هزار تا گرفتاری
حق نداشتم
*
منم یهو وبلاگ خواستم